اما میتوانید چیزهای بسیار خوبی به دست آورید، بنابراین به شما کمک میکند که بدانید خودارضایی اجباری چگونه به نظر میرسد، و اگر به اسباببازیهای جنسی داخلیتان کمی بیش از حد توجه میکنید، چه کاری ترک خود ارضايي میتوانید انجام دهید. نگرش ویکتوریایی که پورنوگرافی برای عده معدودی است را می توان در قالب بندی آزمون هیکلین که از یک پرونده دادگاه در سال 1868 سرچشمه می گیرد، مشاهده کرد، جایی که می پرسد، "آیا گرایش موضوعی که به عنوان فحاشی معرفی می شود، انحراف و فاسد کردن افرادی است که ذهنشان را به خطر می اندازد. پذیرای چنین تأثیرات غیراخلاقی است.» اگرچه آنها سرکوب شدند، اما به تصویر کشیدن تصاویر وابسته به عشق شهوانی در طول تاریخ رایج بود. او ادعاهای مختلفی مبنی بر اینکه استخوان های شکسته نشان دهنده شواهدی از آدم خواری است، هم در یورکشایر عصر آهن و هم در مورد مرد پکنی انتقاد می کند، و معتقد است که این شکستگی ها می تواند نشان دهنده چیزهای مختلفی باشد تا آدمخواری.
او با این وجود از رد احتمال وقوع چنین اتفاقی امتناع ورزید و اظهار داشت که موضع روش شناختی صحیح این است که ذهنی باز در مورد این موضوع داشته باشیم و غیرممکن است که به طور قاطع بیان کنیم که هیچ جامعهای در طول تاریخ بشر هرگز به لحاظ فرهنگی، آدمخواری را تایید نکرده است.. او همچنین روشی را توصیف میکند که در بسیاری از جوامع، اسطورههای منشأ دارند که پیش از متمدن شدن، آنها را آدمخوارهای محارم بودند، به این ترتیب به ایدههایی اشاره میکند که زیگموند فروید روانکاو در توتم و تابو بیان کرده است. به این ترتیب آنها به گونههای مختلف حیوانات غیرانسانی شبیه بودند و آرنس خاطرنشان میکند که در برخی جوامع اعتقاد بر این است که آدمخوارها از نظر فیزیکی به گونههای مختلف تبدیل میشوند تا انسانها را بکشند و مصرف کنند.
در مقابل، آرنس استدلال میکند که آزتکها ایده آدمخواری را – حتی در شرایط بقا – از نظر اجتماعی مذموم میدانستند و معتقد بودند که برخی از مردمان همسایهشان در آن مقصر بودند. مشخص نیست که چرا دقیقاً 7 روز طول می کشد تا تأثیر بگذارد، اما راه های مطمئن تری برای تقویت تی شما وجود دارد. دانشگاه بوستون دریافت که انزال مکرر با کاهش خطر سرطان پروستات مرتبط است، بنابراین ایجاد یک عقب ماندگی ممکن است بهترین ایده نباشد. در عوض، او خاطرنشان میکند که بسیاری از جوامع آفریقایی، آدمخواری را یک فعالیت ضد اجتماعی مذموم میدانستند که با جادوگری در ارتباط بود و با شکار جادوگران اروپای اولیه مدرن مقایسه میشد.
او با به چالش کشیدن و انتقاد از حمایت طولانی مدت جامعه انسان شناسی از آنچه او «افسانه انسان خواری» می داند، با اعتقاد به جادوگری اهریمنی و آدم خواری در اروپا مقایسه می کند که منجر به محاکمه جادوگران دوره مدرن اولیه شد و به کار او پایان داد. به نقل از کتاب مورخ نورمن کوهن، شیاطین درونی فواید ترک خود ارضايي بر چهره اروپا. در مورد اولی، آرنس EE را مورد بحث قرار می دهدکار ایوانز-پریچارد در رد این که مردم آزنده آدمخوار بودند، قبل از این که بگوید داستان های آدم خواری پذیرفته شده اجتماعی در "قاره تاریک" عمدتاً بر اساس سوء تفاهم ها و ادعاهای هیجان انگیز مسافران اروپایی مانند هنری مورتون استنلی استوار است و هیچ چیزی وجود ندارد. گزارش های دست اول معتبر از چنین عملی در هر نقطه از آفریقا.
آرنس در فصل اول، «ماهیت انسانشناسی و انسانخواری»، مطالعه انسانخواری یا آدمخواری را در رشته انسانشناسی مورد بحث قرار میدهد. آرنس در فصل چهارم با عنوان «دنیای ماقبل تاریخ انسانخواری» به استدلالهای باستانشناسی برای آدمخواری مورد تأیید اجتماعی در ماقبل تاریخ اروپا و آمریکای شمالی میپردازد. او سپس به بررسی نمونههای آمریکای شمالی، از جمله نمونههای مربوط به دوره پوئبلو در جنوب غربی ایالات متحده و در میان ایروکوئیها در شمال شرق کشور میپردازد و در هر دو مورد، تفسیری از آدمخواری مورد تایید اجتماعی را نقد میکند. او از این تعریف «آدمخواری فرهنگی» مواردی را حذف میکند که در آن افراد تحت شرایط بقا به آدمخواری متوسل شدهاند، یا افرادی که آدمخواری را بهعنوان یک فعالیت ضداجتماعی که توسط بقیه جامعه محکوم میشود، مرتکب شدهاند.
به این ترتیب، او «مشکوک» باقی ماند که آدمخواری همیشه به عنوان یک فعالیت اجتماعی مورد تایید وجود داشته است. او استدلال میکند که بسیاری از باستانشناسان اولیه، با تلقی جوامع ماقبل تاریخ بهعنوان «بدوی» و «وحشیانه»، انتظار داشتند که شواهد گستردهای از آدمخواری در پروندههای باستانشناسی بیابند، درست همانطور که انسانشناسان اجتماعی ادعا میکردند که این عمل در «ابتدایی» که اخیراً مستند شده است، رواج داشته است. جوامع "وحشی"او با نگاهی به ادعاهای انسانخواری در گینه نو که توسط انسانشناسانی مانند مارگارت مید و رونالد برنت مطرح شده است، خاطرنشان میکند که هیچیک از آنها هرگز به شواهدی از این عمل دست پیدا نکردهاند، قبل از اینکه به نقد این ادعاها مبنی بر اینکه آدمخواری علت آن بوده است. شیوع کورو در میان مردم فور گینه نو در اواسط قرن بیستم.
او با رد ادعاهای آدمخواری فرهنگی علیه مردم کارائیب و آزتک توسط استعمارگران اسپانیایی تهاجم، به ادعاهای قرن 19 و 20 در مورد آدمخواری قابل قبول اجتماعی در جنوب صحرای آفریقا و گینه نو می پردازد. این کتاب با مستند کردن تعامل اسپانیایی با مردم کارائیب آنتیل کوچک آغاز میشود که اولین بار توسط کریستف کلمب و مردانش در دهه 1490 آغاز شد. کلمبوس خاطرنشان کرد که کارائیب ها توسط مردم همسایه آراواک در هند غربی به عنوان آدمخوار توصیف شده بودند، اما خود در ابتدا نسبت به چنین ادعاهایی تردید داشت. آرنس تاکید میکند که تنها بعداً، زمانی که کلمب نظارت بر استعمار و آرامسازی سرزمینهای کارائیب را در مقیاس وسیع آغاز کرد، برای مشروعیت بخشیدن به آرمان خود، شروع به ادعای اینکه آنها آدمخوار هستند، شد.
در سال 1984، Vanity Fair به وارهول مأموریت داد تا پرتره ای از شاهزاده را تهیه کند تا همراه با مقاله ای باشد که موفقیت باران بنفش و فیلم همراه آن را جشن می گرفت. اسباببازیهای جنسی، از جمله اشیایی برای قرار دادن مقعدی، نباید به منظور به حداقل رساندن خطر ابتلا به بیماری به اشتراک گذاشته شوند. آرنس سپس به این نکته اشاره می کند که دولت اسپانیا فقط به بردگی آدمخواران در دریای کارائیب اجازه داد و باعث شد استعمارگران اروپایی به منظور افزایش قدرت اقتصادی خود، مردم بومی را به طور فزاینده ای به عنوان آدم خوار بدانند. فصل دوم، با عنوان «انسان خواران کلاسیک»، به بررسی گزارش های آدم خواری می پردازد که توسط استعمارگران و مسافران اروپایی در قاره آمریکا در دوران مدرن اولیه ایجاد شده است.
فصل سوم، "انسان خواران معاصر" به بررسی ادعاهای مطرح شده برای آدمخواری مورد تایید اجتماعی در قرن بیستم، با تمرکز ویژه بر آفریقای جنوب صحرا و گینه نو می پردازد. فرضیه اصلی آرنس این است که علیرغم ادعاهایی که کاوشگران و انسان شناسان غربی از قرن پانزدهم مطرح کرده اند، هیچ مدرک محکم و قابل قبولی برای اعمال پذیرفته شده اجتماعی آدم خواری در هیچ کجای جهان و در هیچ زمانی در تاریخ وجود ندارد. او با اشاره به این ایده گسترده غربی مبنی بر اینکه آدم خوارها «فراتر از رنگ پریده تمدن» وجود دارند، در سرزمین وحشی گری و بدوی گرایی، استدلال می کند که انسان شناسان وظیفه خود را بر عهده گرفته اند که آدم خواری این گونه «ابتدایی ها» را توضیح دهند و عقلانی کنند، بدون اینکه قبلاً ثابت کنند که آنها این گونه بوده اند. آدمخواری برای شروعدر جستوجوی گزارشهای موثق از مردمشناسانی که از نزدیک شاهد اعمال آدمخواری فرهنگی بودند، آگهیای را در خبرنامه انجمن مردمشناسی آمریکا قرار داد، اما باز هم نتوانست به هیچ مورد مستند دست اولی دست یابد.