[ad_1]
شکست در ادغام کشمیر به هند در سال 1947 نشان دهنده ضعف و تقسیم خطرناکی در آغاز دولت هند پس از استقلال بود. هند به کشوری تبدیل شد که بر اساس سازش، تأخیر، تردید و احساس گناه ساخته شد – بیش از حد ترحم یا شفقت نابجا. این موضوع وحدت و توانایی هند برای دفاع از مرزهای خود را با علامت سوال روبرو کرد.
این سازش کشمیر مبنایی برای هر نوع جنبش جداییطلبی شد و وضعیت ویژهای که برای هر گروه میخواست. ناتوانی در حل و فصل کشمیر تقسیم کشور بر اساس مذهب، منطقه یا کاست و بانک های آرای همراه آنها را توجیه می کرد که سیاستمداران هندی برای منافع انتخاباتی تأمین می کردند.
در سال 1947، می توان گفت، روح آرجونای هند نتوانست به وجود بیاید و با چالش عصر مدرن روبرو شود و در سرخوردگی و انکار خود فرو رفت و به دنبال پیروزی نبود. این تقصیر ارتش نبود بلکه محدودیت های سیاسی و دیپلماتیک بود. بنبست در کشمیر به انکار نهروویان از هویت بیشتر هند به عنوان بهارات مرتبط شد، که دیدگاهها به تدریج مارکسیستی شدند و با چپ رادیکال همسو شدند، نه با میراث دارمی هند. همدردی با کشمیر و بهانه جویی جدایی طلبان کشمیر در آکادمی و رسانه های هند جاسازی شد.
دولت هند امنیت و پول را برای رهبران جدایی طلب کشمیری فراهم کرد تا آنها را آرام نگه دارد. به کشمیری ها حق مالکیت و تجارت در سرتاسر هند داده شد، که آنها به نفع خود انجام داده اند، در حالی که سایر هندی ها فقط می توانند به عنوان گردشگر به کشمیر بیایند. به عبارت دیگر کشمیریها از حقوق کامل شهروندی در سرتاسر هند برخوردار بودهاند، اما هندیهای خارج از کشمیر از حقوق قابل مقایسه در کشمیر برخوردار نیستند.
افزایش خطر در طول دهه ها
اجازه دادن به حل نشدن مسئله کشمیر برای چندین دهه تنها باعث افزایش خشونت، تفرقه و مداخله خارجی شد و کشمیر مبنایی برای جنگ نیابتی مداوم پاکستان با هند شد. با این حال، پاكستان با فراتر از دخیل خود در كشمیر، سرانجام به مركز تروریسم جهانی تبدیل شد، كه كشمیر هند نزدیك ترین نقطه حمله برای آن بود.
حتی پیروزی بزرگ هند در جنگ بنگلادش در سال 1971 به رهبری ایندیرا گاندی و تجزیه پاکستان منجر به ادغام مجدد کشمیر نشد، بلکه تنها به حفظ وضعیت قبلی منجر شد. مسلماً اگر پاکستان در هر جنگی با هند پیروز شده بود، بیتردید و بدون هیچ بهانهای بلافاصله تمام کشمیر را تصرف میکرد.
در سال 1989/90، جداییطلبان خشن پاندیتهای کشمیر را در چیزی که تنها میتوان آن را یک پاکسازی قومی گسترده نامید، از کشمیر بیرون راند و بسیاری از رهبران آنها را کشت. با این حال، نخست وزیر وقت، معاون سینگ، وضعیت کشمیر را نیز تغییر نداد و سعی کرد این رویداد را کم اهمیت جلوه دهد یا نادیده بگیرد، چیزی که حتی امروز رسانه ها به ندرت آن را تصدیق می کنند.
چنین تظاهراتی از تردید و سازش توسط دولت هند، مشکل را بهبود نمی بخشد، بلکه آن را بدتر می کند، مانند یک زخم متعفن که بدن را به طور کلی آلوده می کند، با ادامه حملات پاکستان به مرز و خط کنترل. ارتش نفوذ تروریست های آموزش دیده به کشمیر را پوشش می دهد.
2019 – یک تحول بزرگ و ناگهانی
پیامدهای منفی پایدار سیاست کشمیر هند از سال 1947 به این دلیل است که سال 2019 و پایان موقعیت ویژه و خودمختاری کشمیر بسیار مهم است.
سیاست جدید هند در کشمیر نشان دهنده روح آرجونا است که در مردم هند، احزاب سیاسی آن، و بالاتر از همه در هویت و عزم ملی آن به وجود آمده است. این پایانی است برای یک تاسف کاذب و به رسمیت شناختن این که یک دولت در معرض سازش نمی تواند موفق، قوی و یا به دست آوردن احترام باشد.
تاکنون، مقاومت دولت های خارجی به طرز شگفت آوری کم بوده است. کشورهای مختلف مانند ایالات متحده آمریکا، روسیه و امارات، حقوق هند در مورد کشمیر را به عنوان یک موضوع داخلی پذیرفته اند. چین نگران لاداخ است اما در مورد پاکستان دوسوگرا است. پاکستان نتوانسته حمایت دیپلماتیک قابل توجهی از دیدگاه های ضد هندی خود به دست آورد.
سیاست جدید هند در مورد کشمیر، درک هند را در صحنه جهانی از کشوری که همیشه مردد و متزلزل بود، به کشوری قاطع و متحد و تحمل نیروهای تجزیه کننده را برنمی تابد، تغییر می دهد. ادغام مجدد کشمیر، دیگر جنبشهای تفرقهانگیز در این کشور و حامیان سیاسی، رسانهای و دانشگاهی آنها را به وحشت و آشفتگی میاندازد.
محبوبیت ملی این حرکت بسیار فراتر از انتظارات بود. برنامه ریزی استراتژیک نخست وزیر نارندرا مودی و وزیر کشور آمیت شاه درخشان، ماهرانه بود و همه را فریب داد.
هند دیگر یک کشور ضعیف و عذرخواهی نیست که بتواند توسط نیروهای خارج یا داخل کشور مورد آزار و اذیت قرار گیرد. هند یک ملت متحد قوی است که مجبور نیست به کسی پاسخگو باشد، مگر در قبال سرنوشت تمدنی خود. راشترا دارمای هند بازگشته است که استقلال واقعی و کامل آن است.
عمران خان، نخست وزیر پاکستان، که کاملاً برای این رویداد آماده نیست، تنها می تواند شکایت کند و سعی کند با منابع رسانه ای ضد هند پوشش خبری پیدا کند، در حالی که در کشور خود به دلیل عدم آینده نگری مورد بازجویی قرار می گیرد.
در همین حال، حزب کنگره، منعکس کننده سیاست شکست خورده در کشمیر است که در سال 1947 آغاز شد، با سیاست جدید کشمیر مخالفت کرده و نظرات پاکستان را منعکس می کند، اگرچه برخی از رهبران آن مانند جیوتیرادیتیا سیندیا از BJP در این مورد حمایت کرده اند و قضاوت حزب را زیر سوال می برند.
موفقیت قاطع سیاست جدید هم در لوک سبها و هم در راجیا سبها با آرای قاطع به نفع آنها نشان دهنده تغییر دریا در سیاست هند است.
واقعاً این یک هند جدید و یک کشمیر جدید است. برگشتی وجود ندارد.
(سلب مسئولیت: نظرات بیان شده در بالا نظرات شخصی نویسنده است و منعکس کننده نظرات ZMCL نیست.)
[ad_2]